کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم

شاعر : حسن لطفی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین            دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین

بـیـشـتـر تـیـغ فـرو رفت مـیـانِ اَبـرو            تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین


به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت            دید از ضربۀ در همسرش اُفتاد زمین

کَس نـفـهـمـیـد که عـباس چگـونه آمد            بـارها تا بِـرِسَد مَحـضَرَش اُفتاد زمین

خواست تا خانۀ زینب رویِ پا راه رَوَد            دو قـدم رفت ولی پیکـرش اُفتاد زمین

دخترش دید زمین خوردنِ بابایـش را            دخترش دید و، خودش آخرش اُفتاد زمین

چقدر از رویِ تَل تا لبِ گـودال دویـد            چـقدر بینِ همه خواهـرش اُفـتاد زمین

دید پـائـین قـدمهـاش سَنان می‌خـنـدیـد            دیـد بـالایِ سرش مـادرش اُفتاد زمین

: امتیاز

حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم

شاعر : رحمان نوازنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت           آسمان تیره شد از بس که دل ماه گرفت
بر سر سفـره کمی درد دل خود را گفت           یک نفـس گـفت؛ ولی آیـنه را آه گـرفت


راه افـتـاد مـسیـحـا کـه نـفـس تـازه کـنـد           زیر سنـگـیـنـی گـامش نـفـس راه گرفت
خـانـه آوار شـد و روی قـدم‌هـاش افـتـاد           اشک هی آمد و تا پـای قـدمگـاه گـرفت
سـمـت در رفـت ولی در به تـقـلّا افـتـاد           و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت
درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت           روضه‌ای شد که دل حضرت درگاه گرفت
باز هم روضۀ دیوار و در و یک مادر...           باز با دخـتـر خود ذکر "وا اُمّـاه" گرفت
لحـظه‌ای بر در این خـانه به زانو افـتاد           "اشکِ بر فاطمه" را توشۀ این راه گرفت
وقـت رفتن شده بود و سحرش آمده بود           پا شد و جلوۀ "یا فالـق الاصباح" گرفت
رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش           رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت
بوسه‌ای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد           آتـشی که به دل سنـگ و پر کـاه گـرفت
مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد           آن چنان که دل محراب و دل ماه گرفت
آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت           خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت
پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت           عـاقـبت حـاجـت خـود را اسد الله گرفت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مرگ خـود را اگـر این گونه تمنا دارد           سالیـانی‌ست کـه در دل غم زهـرا دارد

روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست           شـرح دوران غریبی‌ست که مولا دارد


شرح قومی‌ست که در موعد یاری امام           جـای لبـیـک، فــقـط شـایــد و امـا دارد

قصهٔ‌ مردم بیعت‌شکن است این روضه           خون اگر گریه کند چشم زمان، جا دارد

استخوان در گلوی صبر بماند سی سال؟           آه بــا چـاه خــدایـا! چـه سخـن‌هــا دارد

بعـد یـک عمـر غـم خانـه‌نشـینی، حـالا           غــم بــدعـهـدی دنـیـا طـلـبـان را دارد

این یکی در طلب بُردن بیت المال است           آن یـکی منـصـب شاهـانه تـقاضـا دارد

آن طرف لشکر کفر است به پا خاسته است           این طرف فتنهٔ جهل است که غوغا دارد

بی‌وفـایـی کـمـر کـوه وفـا را خـم کـرد           داغ‌هـا بـر جـگــر از مـردم دنـیـا دارد

مـی‌رود بـا غـم سی سـال غـریـبی امـا           جـگـری شعلـه‌ور از قـصـهٔ‌ فـردا دارد

آه کوفه‌ست،همـان کوفه ولی این دفعه           نـیــزه‌ای در وسـط شـهـر تمـاشـا دارد

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

لیلةُ القدر است و دیـده گـشتـه گـریان            یا علی گـفـتیم و دل شد بیت الاحـزان

غرق خون منبر و محراب            در جِنان فـاطمه بی تاب


یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

***************************************

جبرئیل از آسمـان شد نوحـه خـوانش            هـر دلـی ســوزد ز داغ بـی کـرانـش

بـر غــم او گـرفــتـاریـم            تـا قـیـامـت عــزاداریــم

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

***************************************

کــاش قـلـب او تـســلّایـــی بــبــیــنــد            این سـر بـشـکـسـتـه را زینب نـبـیـنـد

دخـتـر و غـربـتِ بــابـا            زیـن عــزا آه و واویـلا

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

*************** شب بیستم و یکم **************

از بـلا شـوری به قـلـب مضطـر افتاد            کـوفـه مـولای تـو بـیـن بـسـتـر افـتـاد

بـر غــم او گـرفـتــاری            کـوفـه امشب عـزاداری

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

***************************************

شـعـر انـدوه و عـزا خـوانـدنـد امشب            کـه یـتـیـمـان بـی غـذا مـانـدنـد امشب

دیــدۀ کـودکـان تـر بـود            که پـدر بین بـسـتـر بود

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

***************************************

لالـۀ عُـمـرِ عـلـی گــردد چــو پـرپـر            تــازه گــردد بـهـرِ زیـنـب داغ مــادر

داغ آن صـورت نـیـلـی            دشمن و کوچه و سیـلی

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

************* شب بیست و سوم **************

مـرثـیـه خـوانـی شد امشب کـار دلهـا            کـه شـده شـیــر خـدا مـهـمـان زهــرا

هر دلی غـرق ماتـم شد            مــاه قــرآن مـحـرّم شـد

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

***************************************

دیده ها شد از غمش گریان چه کردی            کـوفـه با مولای مظلومان چه کـردی

گـشتـه از کـیــنـۀ اعــدا            غرق خون زائر زهـرا

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

***************************************

یک عـلـی اینـجا شـده مـقـتـولِ اعـدا            یک عـلـی هم کـربـلا شـد اربـاً اربـاً

غـم به دلـهـا نشسته شد            فرق هر دو شکسته شد

یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا؛ یا علی یا علی مولا

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت علی

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

در دلـم آتـشی از داغِ تو بـر پا شده است          بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است

لخـتـه خـون بسته ببین چادرِ مادر امشب          قامتت سرخ شده، قـامتِ من تا شده است


قـاتل از شیـرِ تو نوشیـده بـه مـن میخندد          یعنی ای كـوفه نشین نوبتِ بابا شده است

باز یـك گـوشه حـسن گرم زبان می گیرد          باز این خانه پُر از روضۀ زهرا شده است

دیـدم آن روز در آن كوچۀ باریك چه شد          دیدم آن روز كه یك مُشت مُهَـیّا شده است

وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد          آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

امشـب شـب سقایی یعسوب دین است            پیـمانـه هـا دست امیـرالمـؤمنـین است

بـر تشنه کـامان حرم سـقـاسـت حیـدر             بـر حضرت زهرا قسـم آقاست حیدر


او صـــورت انــســـانــی الله بــاشـــد             او کـاشـف الـکـرب رسـول الله باشـد

او جـلوه ربـّانی شـب هـای قـدر است             او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است

او را تمـام عـرشـیـان تـکـریم کـردند             خـیل ملائـک بر عـلی تعظیـم کردند

پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر            سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر

روی سـخن با آن امیـر عـالـمین است             تنها خجـالت بهـر سـقای حسین است

در علـقمه عباس عـمود آهـنـین خورد             در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و کج تابی معنای آن حذف شد؛ هیچ حرامی تحت هیچ شرایطی حلال نمی شود

امشـب جنـون آب ها هم بی مثال است             مِی نوشی از دست علی تنها حلال است

نوحۀ شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : ابوالفضل آلوئیان نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

سیل غـم آمد در دل حـیـدر            امشبِ مهمان تک یل خیبر

بعـد از امشب در کـنـار یـاور خود            عـقـدۀ دل وا کـنـد بـا کـوثــر خـود


یاد روزهای، مـدیــنه            یاد مسـمار؛ یـاد سینه

واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا (۲)

*********************************

رفـتـنـی باشد ساقی کـوثـر            راحت از غمها میشود دیگر

با سر بـشکـسته و با قـلب محزون            می رود اما نگـاهش همچـو بارون

یاد روزهای، مـدیــنه            یاد مسـمار؛ یـاد سینه

واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا (۲)

**********بعد از شهادت حضرت ********

می رسد پایان غـربت مولا            ناله ها دارد حضرت زهرا

می بـرنـد تـابـوت مـولا را به شانهِ            واغـریـبـا مـثـل زهـرایـش شـبـانـهِ

غم به پاشد، در دو عالم            حضرت حق، داره ماتم

واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا (۲)

*********************************

رفـتی ای بابا از بر زیـنب            از غمت دارم ناله ها برلب

داغ تو با این دل زیـنـب چه کـرده            بی تو بابا جـان هـوای خـانـه سرده

غم به پاشد، در دو عالم            حضرت حق، داره ماتم

واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا عـلـی؛ واویـلا (۲)

: امتیاز

نوحۀ شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

بــر درد هــجـران مـبــتـلایــم            گــریـــانِ داغ مـــرتــضــایــم

شب قـدر سـوّم دل منجـلی شد            عـزادار غــم مــولا عـلی شـد


واویــلا واویــلا آه و واویــلا

******************

بـا فــرق بـشـکـسـتـه فــدا شـد            فـــــدایــــیِ راه خـــــدا شــــد

تا به گردون رسد سوز و نوایش            دخـتـرش مرثیه خواند برایش

واویــلا واویــلا آه و واویــلا

******************

این کوفه یک روزی سـراسر            پـر می شـود از خـصم حـیـدر

ظلم این کوفه هر دل را شکسته            زینـب آید به اینجـا دستِ بسته

واویــلا واویــلا آه و واویــلا

******************

نـگــویـم از جـفــا چـه هـا شـد            رأسِ حـسیـن به نـیـزه هـا شـد

علی جان نبودی با یک دلِ زار            زینـبـت را ببـیـنی سـرِ بـازار

واویــلا واویــلا آه و واویــلا

: امتیاز

زمزمه ای شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

من شکسته بالـم، شد لحـظۀ وصالم            مانده ام پس از تو، زهـرا نما حلالم

بی تو از مدینه، به سینه، یک شعله دارم تا ابد


ماجرای کوچه، به کوفه، بر قلب من خنجر زند

از غم فراقت، ز داغت، افتاده در محراب خون

سویت ای بهـارم، قرارم، آیم به روی لاله گون

همسرت را دگر، همره خود ببر            طــاقــت مــن رفـــتـه دیــگــر

*******************

در میان محراب، مانده به موج خوناب            دارم انتظاری، دل بی قرار و بی تاب

من به روی گلگون، دل خون، در موج آه و ناله ام

بی تو غم فروزم، بسوزم، ای یار هجده ساله ام

یاد دست بسته، شکـسته، قـلب مرا همچو سرم

از فـراق یـارم، نـگــارم، قـتـیـل هـجـر دلـبـرم

پر کشم سوی تو، قبله ام روی تو            وای ز داغ پـــهـــلـــوی تــــو

*******************

یار هـمـنـوازم، سـوی تو پر گـشایم            دیـده ام به رویـا، که سـوی تو بیـایم

فرق من شکسته، نشسته، خون دلم به فرق سر

یـار قــد کـمـانـم، جـوانـم، امـشب بـیـا مـرا بـبـر

بین مـوج غم ها، ز غـم ها، ببـر مـرا ای سـاحـلم

تا که گردد آخر، به جنّت، دیدار محـسن حاصلم

 ای مه بدر من، در شب قدر من            آمــــده پــــایـــان جـــدایــــی

*******************

در میـان بـستـر، با اشـک دیـدۀ تر            پیش چـشم زینب، تا آسـمان زنم پر

کوفه قـاتـلـم شد، دلـم شد، مـثـل مدیـنه پر ز غـم

یاد کوچه هـایش، جـفـایش، در شعـلۀ درب حـرم

کس نداند ای جان، به دوران، با من چه کرده ماتمت

پر گشودم اکنون، چه دلخون، کشته مرا داغ غمت

ای گل یاس من، اوج احساس من            بــهـــر اســتـــقـــبــالــم آیــی

******** زبانحال حضرت زینب بعد از شهادت حضرت ********

رفتی ای بهارم، از غصه بی قرارم            بعد تو به کوفه، جز غصه ها ندارم

رفـتـی و به خـانـه، جـوانـه، زده شکـوفـۀ عـزا

بی تو ای پدر جان، ز هجران، کنم شبانه ناله ها

ای که پر گشودی، نمودی، عزم دیـدار همسرت

از جنان تو گاهی، نگـاهی، نما به سوی دخترت

بس که بودی غریب، رفته از دل شکیب            وای از ایـن هــمــه غــریـبــی

*******************

ماه کوفه شب ها، باشد به آه و نجوا            بس که یا علی جان، بودی غریب و تنها

هر سحر ز داغت، فراقت، دل با تو در بهانه شد

وای من که آخر، چو مادر، دفن تو هم شبانه شد

دل برای هجرت، ز غربت، نوحۀ مظلومانه خواند

روزگار دیرین، چه غمگین، قبر تو مخفیانه ماند

جان ز داغت دهم، سر به خاکت نهم            ای کــه بــر دلــم حـبــیــبــی

: امتیاز

نوحۀ شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : رضا رسولی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

دوبـاره سردِ كـوفـه، راوی دردِ كـوفه           درد دلاشو با چاه، می خونه مردِ كوفه

غم و غصه ها با، دلش شده گـلاویز


بارانیـه چشمهاش، شبـیه ابـر پایـیـز

می خونه با آه و، با ناله ای غم انگیز

خـدا حـافـظ ای كوفه ای شـهـر غـم           كـه در كـام من كـرده ای زهـر غـم

واویـلا، امـان از غـربت علی (۳)

*********************

نگاش به آسمانِ، چمهاش شبیه دریاست           بغضی توی گلوشِ، انگاری یاد زهراست

یاد غم زهرا، چشمش یه كاسه خونِ

ورد روی لـبـهـاش، الـیه راجـعـونِ

برا بار آخـر، به زیر لب می خونه

خـــدایــا ز كـــارم گـــره وا شـــده           خــدایـــا دلــم تــنـگ زهـــرا شــده

واویـلا، امـان از غـربت علی (۳)

*********************

غـم آمده سراغش، بازم خرابه حالش           میشه براش تداعی، یكی از خاطراتش

انگاری كه غمهاش، كثیر و بی شماره

دوبـاره بــه یـاد، غــم در و دیــواره

روضه می خونه با، دلی كه بی قراره

خـدا حـافــظ ای صبـر لـب دوخـتـه           خــدا حـافــظ ای خــانـۀ ســوخــتــه

واویـلا، امـان از غـربت علی (۳)

: امتیاز

نوحۀ شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

مسـجـد کـوفـه، مـاتـم سرا شد           مظلوم عـالـم، حاجـت روا شد

در همه عالم، محشر به پا شد           فرق حیدر با، ضربه دوتا شد


واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر

**********************************

وا شـده از هـم، طاق ابـرویت           خون نشسته بر، هر تار مویت

رسیـدی دیگـر، بـر آرزویـت           شـفـا گـرفـتـه، زخـم پـهـلویت

واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر

**********************************

در بین بـستـر، افـتـاده حـیـدر           دخـتـرش گـویـد، بـا دیـدۀ تـر

میروی بابا، غمگین و مضطر           رسان سلام، زیـنـب بـه مـادر

واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر

**********************************

حـال و روز تو، دارد تـمـاشـا           فـاتـح خـیــبـر، افـتــاده از پــا

عاقـبت راحت، گـشتی ای بابا           از ماجـرای، کـوچـه و زهـرا

واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر؛ واویلا حیدر

: امتیاز

ترسیم مصائب در شب نوزدهم رمضان

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت            تمام عمر پس از فاطمه غـم او داشت

شبانه روز علی بود و گریه خون بود            تمام عمر عـزای شکـسته پهلو داشت


گـره ز ابـروی مولا فـقط شبی وا شد            که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت

ندای قـد قـتـل از آسـمـان کوفـه رسید            زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت

تمام کیـنه دشمن به فـرق مولا خـورد            ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت

و تا حسین و حسن بازوی علی بودند            به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت

تـقاص خـطبۀ کوفـه به شام اجـرا شد            اگر چه قافـله هشتاد و چند بانو داشت

مغـیـره های جـدیـد و غـلافـهـای قدیم            و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت

پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت:            علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت

همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد            شدید بر دهـنش خیزران اصابت کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

امان ز بی کسی و بی برادری روزی            که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت

ترسیم مصائب در شب نوزدهم رمضان

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود         شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود

با وضو آمد به قصد لیـلـة الفرقت، علی!         ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود


مسجد کـوفـه کجـا، پشت در کـوچه کجا         ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود

دور محرابت نمی‌بیـند ملائک را مگـر؟         با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود

ساقـیا در سجده هم جـام شهادت می‌زنی         اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود

کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش         تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود

رسم شد شق الـقـمر کردن میان کوفـیان         از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود

در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود         دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود

بین فرزندانی اما این حسینت را غـریب         می‌کـشندش با لبان تشنه در بین دو رود

با یـتـیـمـان آمـدم پشت ســرای زیـنـبـت         شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع زیر صحیح نیست زیرا هر دو رود دجله و فرات در غرب کربلا قرار دارند و بین دو رود بودن کربلا صحیح نیست

بین فرزندانی اما این حسینت را غـریب         می‌کـشندش با لبان تشنه در بین دو رود

زبانحال حضرت علی علیه السلام در شب نوزدهم

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـیـان قـبـلـۀ مـحـراب نـالـه هـا کردم            به هـر قـنـوت برای همه دعـا کـردم

برای اینکه به وصل حبـیـبه ام بـرسم            به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم


گـرفـته مسجـد کـوفـه شمیم تو زهـرا            ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم

میان گـودی محراب تا زمین خوردم            عجـیب یاد تو و داغ کـوچه را کردم

تو گیر کردی و نام مرا صدا کـردی            ببین به صورت خونین تو را صدا کردم

عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم            ببین به عهد چهـل سالـه ام وفـا کردم

دلـم ز بـس نـگـران نـگـاه زیـنب بود            دو شـانـۀ حـسنـیـیـن خودم رها کردم

مـحـارمـنـد کــنـون دور دخـتـرم امـا            اشـاره جـانـب گـودال کـربـلا کــردم

تمام شاخه گلانش به نیـزه چیده شود            به پیش دیـده زیـنـب گـلو بریـده شود

: امتیاز

شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

گشته به ماه رخ عیان اشک دو دیدۀ علی           بوی جـدائی آیـد از رنگ پـریـدۀ عـلی

دل شده چاه کوفه و گشته به دیده ام عیان           صورت خـون گرفته و قدّ خمیدۀ عـلی


یاد ز تربتش کـنم گریه به غـربتش کنم           می چکـد ازدو دیده ام خـون چکیدۀ علی

اشک و سکوت زینبش  حمل جنازه در شبش           خـاطره ای ز غـربـت یار شـهیـدۀ علی

ناله به چـاه می زند شعـله به ماه می زند           نیـمه شـب از درون دل آه کشـیدۀ علی

وجه خداست  لاله گون چشم حسین پُر ز خون           اشک حسن  چکیده بر فرق دریدۀ علی

شـدّت قـهر را ببین پستی دهـر را ببین           فاطمه را عـدو زنـد پیش دو دیـدۀ علی

زهر رسیده بر دلش شیر دهد به قاتلش           بوده به خصم، دوستی مکتب و ایدۀ علی

فاطمۀ شـهیده کو تا نگـرد که همچو او           خـم شـده سرو قامت دخت رشیدۀ علی

سوز کلام «میثمش» بوده ز آتش غـمش           نـالـۀ اوسـت از دل درد کـشـیـدۀ عـلـی

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسین رضایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : ترکیب بند

بیا زینب تمـاشا کن تو مظلـومیِ بابا را           که نیلی گشته رخسارم بمانند رخ زهرا
بـیا زینب نگر فرقـم نمی‌آیـد دگر بر هم          
شـود با سینۀ پُر غم، پدر راحت از این دنیا


بیا زینب گـلِ بابـا شـنو صـوتِ مناجاتـم           که دیگرنشنوی از من صدایی در دل شبها
چنان زهرا شدم خسته که گشته ناله ام از جان           خـدایـا ای خــدا آمــاده ام طَلّـقـتُکَ دنـیـا
بـیا امشب وصیـت با تـو دارم نـازنـیـن من

تو می مانی و ای وای از اسیری همره دشمن

بیا ای مونس بابا مریز اینقدر، اشکِ تر           که ترسم از فراق من شوی همچون گلِ پرپر
روم من نزد زهرایم تو و جان عزیزانم           به استـقبال من آمد نبی و همرهش کوثر
ز بعد من تویی بابا که در غم غوطه ور گردی           فدای غصه های تو که میگردی چنین مضطر

ز بعد من تو شاهد بر غریبیِ حسن باشی           تماشای رخ زردش به قلـبت می زند آذر
ز بعد من غمِ عشق و به یغـما رفـتـنش بینی

حسین و نیزه وخنجر، دو صد زخم تنش بینی

تو می بینی برادر را که هم افسرده و زار است           تو می بینی که گلهای حرم آزرده از خار است
تو می بینی همه لب تشنه و مشک حرم خالی           تو می بینی که رفته ساقی و آزار بسیار است
تو می بینی حسینت بر زمین افتاده و دشمن           به تیغ کینه از روی جفا او را پرستار است
تو می بینی حرم آتش گرفت و کودکان گریان           میان خیمه ای سوزان امامت زیر آوار است
سخن کوته کنم زینب تو بینی بین طشت زر

سـر بـبـریـدۀ یـارت؛ شـوی مـحـو رخ دلـبـر

: امتیاز

ترسیم مصائب در شب نوزدهم رمضان

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

غـم، از غـم صدای شـمـا گریه می‌کند            سـر روی شـانه های شما گریه می‌کند

شب که پناه می‌بری از بی کسی به چاه            مهـتـاب پـا به پـای شـما گـریه می‌کـند


کوفه مدینه نیست! ولی کوچه، کوچه است            هـر وصلـۀ عـبـای شـما گـریه می‌کـند

یک کـیـسۀ قـدیـمی نـان و رطب مدام            دنـبـال ردّ پــای شـمـا گـریـه مـی‌کـنـد

مهمانی آمدی، کـمی از شیـر هم بخور            ظـرف نـمـک برای شمـا گریه می‌کند

دستم به دامنت، نـرو بـدبخـت می‌شود            پشت سـرت گـدای شما گـریه می‌کـند

از داغ مـویِ سوخـتـۀ پشت در، هـنوز            گـیـسوی بـی حـنـای شما گریه می‌کند

: امتیاز

ترسیم مصائب در شب نوزدهم رمضان

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

کشتی عـالـم ایجاد به موج خـطر است           چرخ را توطئه ای باز مگر زیر سر است

کوفه از نقـشه شوم دگری با خبر است           دل شب جانب مسجد شبحی رهسپر است


تیـغ در جامه نهـان جانب مسجد پـویـد

گام گامش سخن از فاجعـه ای می گوید

شـرر از فـاجـعـه بـرق نگـاهـش ریـزد           تیره گی از دل تاریک و سیاهش ریزد

خـشـم دادار ز تـصمیـم گـنـاهش ریـزد           آسمان خـون بنگر بر سر راهش ریزد

با شتاب از همه جا روی به مسجد آرد

نـقــشـۀ ریخـتـن خــون عــلـی را دارد

کاش گردد ز سماء صاعقه نـازل شـب           کاش از پنجۀ غـم پـاره شود دل امشب

یـا سـر راه بـگـیـرید به قـاتــل امـشـب           یا عـلی را بـنـشـانـید بـه مـنـزل امشب

چه به تعجـیل ز ره مهر جهان تاب آید

نگـذاریـد که مــولا سـوی محـراب آیـد

آسـمان نـالـه خـدا را ز دل تـنـک بـزن           شیشه عمـر قـدر را ز قضا سنگ بزن

کوفه آتش بخود از بردن این ننگ بزن           حلـقـۀ در به کمربنـد علـی چنـگ بـزن

مرغکان سخت به منقار عبایش گـیرید

ورنـه فردا همگـی نوحه بـرایش گیرید

مظهر صبر خدا داده ز کف تاب امشب           چه به تعجـیل رود جانب محراب امشب

چشم خود پور مرادی زده بر خواب امشب           تا به تیغش دهد از خون علی آب امشب

امشب از اشک رود هستی عالم بر آب

مسجد کوفه بخود آی و علی را دریاب

شده نزدیک که طوفان همه جا را گیرد           زلـزلـه قـامـت ارکـان هُــدی را گـیـرد

مـوج خون دامـن محراب دعا را گیرد           یـک نفـر نیـست ره شیـر خدا را گیرد

منبر و مسجد و محراب بر آرید خروش

آخر ای مسجدیان از چه نشستید خموش

آه مـولا بــسـوی بـیـت خـدا گــام نـهـاد           پـای در قـتـلگـه خـویش سر انجام نهاد

داغ هـجــران به دل امــت اسـلام نـهـاد           دسـت بـر گـوش قـدم بـر زبـر بام نهاد

گویی آخر سخنش را بجـهان می گـوید

نه چه جانسوز و دل انگیز اذان می گوید

عاشق این است که از شوق وصال یارش           خصم را خواند و از خواب کند بیدارش

خـبر از سر ضمیرش دهد و از کارش           تـا بـه تـأخـیـر نیـفـتـد شـرف دیــدارش

زودتـر از هـمـه بـشـتابـد و قامـت بندد

نـشـود قـامــت او دسـت قــیـامت بـنـدد

اوست آرام ولی ارض و سماء می لرزد           جز دل او همه عالـم به خـدا مـی لرزد

مسجد و منبر و محراب و دعا می لرزد           دست و تیغی است که در موج فضا می لرزد

جـان حق در خطـر افـتاده خدا می داند

یک نفر نیست که تیغ از کف او بستاند

آسمان شعله، فضا دود، زمین زلزله شد           عـالم نـا متـناهـی هـمـه جـا ولـولـه شـد

کوفه تنها نه؛ که در عرش بپا غلغله شد           حـامـل وحی بفـریـاد در آن مرحله شد

شـاهـد حُسـن خـدای ازلـی را کـشــتـند

آه ای مـسـجـدیـان آه عـلـی را کــشـتـند

ایـن نـظام اسـت که یکـباره بـهم افـتاده           یـا وجود اسـت که در بیـم عـدم افـتـاده

لـوح آغشـته بـه خون گـشته قلـم افـتاده           عـلی از پـای بـه شمـشـیـر سـتم افـتـاده

رفته از هوش و همه دیده بسویـش دارند

شاید از اشک حسن باز بهـوشش آرنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها حتی سایت نخل میثم « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

تیـغ در جامه نهـان جانب مسجد پـویـد           گام گاهش سخن از فاجعـه ای می گوید

چه بـه تعـجـیل زره مهـر جفا نتاب آید           نگـذاریـد که مــولا سـوی محـراب آیـد

شده نزدیک که طوفلن همه جا را بگیرد           زلـزلـه قـامـت ارکـان هــدی را گـیـرد

اوست آرام ولی ارض و سماء می لرزد           جـز دل او عـالـم هــمـه جـا مـی لـرزد

آسمان شعله، فضا دود، زیمـن زلزله شد           عـالم نـا متـناهـی هـمـه جـا ولـولـه شـد

شـاهـد حُسـن خـدای ازلـی را کـشــتـاد           آه ای مـسـجـدیـان آه عـلـی را کــشـتـند

ایـن نـظام اسـت که یکـبـاره بـهم افـتاد           یـا وجود اسـت که در بیـم عـدم افـتـاده

حالات حضرت علی علیه السلام در شب نوزدهم

شاعر : علی سپهری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

گـفـتـنـد فـرق فـاتح خـیـبـر شکـسته شد           فرقش نه...رکن دین پیمـبر شکسته شد

حالا که نیست فاطمه اش سر، شکسته شد           تا زنده بود کِی سر حیدر شکسته شد؟!


در کـوچـه فـاطمـه سـپر مـرتضاش شد

حـالا که نیست اوج غـریبـیش فاش شد

حـیدر اگـر به بستر خود گریـه می کند           در لحـظه های آخـر خود گـریه می کند

تنهـا بـرای هـمـسر خـود گریـه می کند           بـر آیـه هـای کوثـر خـود گریه می کند

سی سال قلـبش از غم زهـرا کبـاب شد

سـی سـال با نگـاه مـغـیـره عــذاب شـد

فرقش شکست، خانه ولی در خطر نبود           زن پشت درب خانه و آن سو شرر نبود

شـکر خـدا کـه دشمن او پـشت در نبود           ایـن بار از مـغـیره و قـنفـذ خـبـر نـبود

شمـشیر گـرچه تا وسـط گـونه اش برید

در روز دفـن فـاطـمـه آقـا قـدش خـمـید

عمـر علـی سرآمده و آخرین شب است           مولا میان بستر خود غرق در تب است

حالا که قلبش از غم و غصه لبالب است           دلواپـس حسین و پـریشـان زینـب است

عـباس تو بمان که نصیحـت کنـد تو را

دربـارۀ حـســیـن وصــیـت کـنـد تـو را

این کیـنه ها دو مـرتبه تکـرار می شود           در کـربـلا حـسـیـن گـرفتـار مـی شــود

در قتـلگـه کـه معرکـه دشـوار می شود           روبـاه هـم شـبیـه سـگِ هـار مـی شـود

از هر طرف به پیکر او حمله می کنند

در پـیـش چـشم مـادر او حمـله می کنند

تا سـعی می کـند که بـه زانـوش پا شود           سنـگی دوبـاره سمت جبـینش رها شود

با نیزه جسم بی رمقـش جا بـه جا شود           از پـشت عاقـبت سرش از تن جدا شود

عصـر دهم بـه زخـم دل مـا نمک زنند

طـفلان و دخـتران حـرم را کتـک زنند

: امتیاز

حالات حضرت علی علیه السلام در شب شهادت

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خون دل‌های علی گل کرد بر فرق سرش          می‌برد این دستۀ گـل را برای هـمسرش

آنکه عمری کرد دلجوئی ز پا افـتـاده را          حال می‌ریزد گـل از خون در میان بسترش


مسجد و محراب و منبر در فروغی از خلوص          مـحشـری دیـدنـد در حـال نـماز آخـرش

بعد زهـرا با همان عشق و  محبت بارها          دیـد زهـرا را ولیـکن در نگـاه دخـترش

کم کم از پا می فتاد این شمع و از غم زینبش          بال و پر میزد چنان پروانه در دور و برش

گفت عباسم علمـدار حسـین مـن تو باش          این وصیت نامه را بنوشت با چشم ترش

گفت با پروانه های خویشـتن پنـهان کنند          همچو زهرا نیمه شب در خاک غم خاکسترش

پُر شد از شهد شهادت تا که جامش عشق گفت          ساقی کوثر رود امشـب به سوی کوثرش

از سخن گفتن وفائی گر که کم کم شد خموش          قطره قطره اشـک می افتاد روی دفترش

: امتیاز

حالات حضرت علی علیه السلام در شب نوزدهم

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : چهارپاره

نمک و شیـر را به دستش داد           بـا هـزار و یـک آرزو دخـتـر

گـفت ای دخـتـرم کـجـا دیـدی           دو غـذا روی سـفــرۀ حــیــدر


دخـتـرش دسـت را جـلو آورد           تـا نمـک را ز سـفـره بـر دارد

تا که در هم نگاهشان گره خورد           دیــد بـابــا دوچـشــم تــر دارد

گـفـت بـابـا که دخـترم امـشب           زخـم های دلـم عمیـق تر است

از روی سفـره شیـر را بردار           که علی با نمک رفیق تر است

بـعد افطـار بـا دو دیـدۀ خـیس           گـرچه بـا دخـتـرش تبـسم کرد

حـال بـابـا عجیـب بود عجیب           دخترش دست و پای خود گم کرد

دید هر لحظه بی قرارتر است           آن ابرمرد بی نظیـر و شـجاع

خیره می شد به آسمان، می خواند          زیـر لب آیـه هـای اسـتـرجـاع

شـب بـه نـیـمه رسیـده و دیگر          مــوقــع رفــتــن امــیــر شــده

کـودکـان گـرسـنـه مـنـتـظـرند          حرکـت کـن عـلی که دیر شده

پس عبا را به دوش خود انداخت          کیسه را پر ز نان وخرما کرد

مثل هرشب پس از " به نام خدا          یـک تـوسـل بـه نام زهرا کرد

در دلش مجلسی ز روضه به پا          بــاز بـا قـصـۀ جـوانـــش شــد

فقط انگار روضه خوان کم داشت          درب و دیوار روضه خوانش شد

سمت مقصد، علی که حرکت کرد          نـاگهـان چــشـم اوبـه در افتـاد

در برایش چه روضه ای می خواند          یـاد گـیـسـوی شـعلـه ور افـتاد

شعله ها را کمی خنک تر کرد          اشـک چـشـمـان حـیـدر کـرار

در هیـاهـوی روضـه هـای در          نمکی هم بـه روضه زد دیوار

بـعـد مـرغـابیـان داخل صحن          مـیــخ در ســد راه مــولا شــد

حــرف مـیـخ دری وسـط آمـد          در دل بــوتــراب غــوغـا شـد

قلـب حیـدر رهـا شـد از کـوفه          رفــت ســمـت مـدیــنـۀ زهـرا

تـیزی میـخ یـکطـرف، وای از          داغـی مـیــخ وســیـنــۀ زهـرا

مـرتضی نـاگهان بـه خـود آمد          میخ را از عبای  خود وا کرد

پای خود را درون کوچه گذاشت          یـاد کـوچه دوبـاره غوغا کرد

بعد از آن بیـن کوچـۀ تاریک          در دلـش شـور و همـهمه افتاد

در سکـوت شـبی پر از غصه          یـاد تــشـیــیـع فــاطـمـه افـتـاد

قــلبـش از بـی وفـایی مـحـض         تک تک مردمان کوچه گرفت

بی وفـایی هـوای خواندن کرد         روضه را از دهان کوچه گرفت

کـیسه کـم کم سبک شد ومولا          سـهـم خـرمای کـودکان را داد

داشـت کـم کـم دم اذان می شد          کـاخرین قرصهای نان را داد

آسـمـان و زمـیـن هـمـه مـحـو          قـدرت گـام اسـتـوار عـلیـست

سـمت مسـجد روانـه شد حیدر          ابـن مـلجم در انـتظار علیست

رکـعتی بـا خدای خـود دل داد          بــعــد افـــتــاد روی ســجــاده

بین مـحراب غرق خون خـود          فـاتـح خــیـبــر اســت افــتــاده

بـی رمـق گفت وای اگـر بـیند          غـرق خـون پیکـر مـرا زینب

کاش می شد سـرم شـود بسـته          تـا نــبـیـنـد ســر مـرا زیــنـب

روضه اینجا رسید و دلخونها          دل بـه دریـای رسـتخـیز زدنـد

روضه خوانهای شعر نوزدهم          هـمـه بـه کـربـلا گـریـز زدنـد

یا علـی زیـنب تو تاب نداشت          که شکـسـته سـر تـو را بـیـنـد

لیـک خـواهد رسید آن روزی          کـه سـری را بـه نیـزه ها بیـند

: امتیاز